کد مطلب:321219 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:193

جواب از این مطلب
جواب عرض می كنم و لا حول و لا قوة الا بالله اما مطلب اولی كه نوشته است كه خلاصه آن را ذكر كردیم كه عجالة حاجت به جواب ندارد زیرا كه بنای كتاب بر همین است و مفصل انشاء الله تعالی بیان خواهد شد و اما آنچه گفته است كه علماء اعلام تصور این را ننموده اند كه شاید این اخبار و آثار را نفهمیده باشند و حال اینكه مجمع علیه است كه آنچه از اخبار و آثار متعلق به قیمت و ظهور رجعت هست متشابه است نمی دانم این جماعت كه برای ایشان محقق شده است از كجاست و اهل آن كیست اگر این علمای اعلام اجماع دارند كه همه این اخبار متشابه است چه حكایت است كه از یكدیگر خجالت نمی كشند و بالاتفاق در صدد رد و طعن و لعن بر شما بر آمده اند و كیانند آن كسانی
كه ادعای این اجماع را نموده اند نیست این مگر محض اینكه تهمتی بر آنها ببندید و عوام الناس بیچاره را فریب بدهید و الا علمای اعلام در اینكه مسائل دو قسمند بعضی اهل طاهرند و در صدد تحقیق این مسائل نیستند و بصرف تسلیم از برای ائمه اطهار (ص) دین خود را حفظ می كنند و لا و نعمی در این مورد ندارند و بعضی اهل تحقیق اینگونه مسائلند آنها هم بعضی منتحل امر شده اند و اهل آن نبوده اند و مطلب را دست نیاورده تاویلات بعیده نموده اند و بعضی هستند كه اهل این مقام هستند و مطلب را هم دست آورده اند و در نزد آنها محكمات در این اخبار و آثار بسیار است ولو اینكه جماعتی نفهمند این باعث این نیست كه حدیث یا آیه از محكم بودن بیفتد در اخبار ملاحظه كن و ببین آیاتی چند را از آیات احكام مثل آیاتی كه در حلیت و حرمت چیزها وارد شده یا مثل آیه شریفه اذا اقمتم الی الصلوة فاغسلوا وجوهكم و ایدیكم الی المرافق و انسخوا برؤسكم و ارجلكم الی الكعبین و امثال اینها همه اینها را امام از آیات محكمه كتاب می شمرد و اولا ماسوای عرب و كسانی كه عربیت تحصیل كرده اند مطلقا از آنها بهره ندارند و چیزی نمی فهمند و این هیچ منافات با محكم بودن آیات ندارد از عجم گذشته خود عرب كه بودند بسیاری از ایشان از فهمیدن معنی این آیات عاجز می شدند و معنیهای خلاف واقع می كردند و امام (ع) معنی صحیح آنها را می فرمود و به قواعد عربیت كردن آنها می گذاشت كه حق همان است كه او فرموده و معذلك آیه از محكم بودن نمی افتد با اینكه جماعت بسیار نفهمیده بودند معنی آن را پس محكم آن نیست كه همه كس بفهمند خواه اهل لسان باشند یا نباشند و خواه اهل علم باشند یا نباشند و متشابه آن نیست كه جاهل نفهمد پس بنابراین همه كتب علمیه عالم جزو متشابهاتند به جهت اینكه جهال معنی آنها را نمی فهمند اینكه حرفی است خطا و بی معنی ان كان و لابد می خواهی بگوئی بگو كه این آیات و اخبار برای آنكس كه جاهل به آنها است متشابه است چنانكه فرمودند كه المتشابه ما اشتبه علی جاهله و اگر بگوئی كه من گفتم كه مؤمن ممتحن تاویل آنها را می فهمد و او را اصحاب قائم است می گویم صحیح است مؤمن ممتحن می فهمد و او را از اصحاب قائم هم هست ولی قائم حقیقی واقعی نه اینكه تو او را به غلط اسم بگذاری تو اول می خواهی كه این آیات و اخبار را كه مستند همه شیعه است باسم مشابه بودن از درجه اعتماد بیاندازی آن وقت بگوئی كه مؤمن ممتحن می فهمد و منم آن مؤمن ممتحن حال از من بشنوید و قائم را هم به قول من بشناسید و هر وصفی كه من به تاویل این اخبار بر او ثابت می كنم قبول كنید اینكه دوری است طاهر و قبول كرده نمی شود تو اول اگر راست می گوئی قائمیت او را به دلیلی كه نزد علمای شیعه معتمد علیه باشد و
تشابهی به اعتقاد خود تو و ایشان در آن نباشد ثابت بكن آن وقت باقی مانده اخبار را بگو تاویل آنها را از من بشنوید باری و باز به دلیل عرض می كنم كه همه این آیات و اخبار جزو متشابهات نیست و آن این است كه شبهه نیست كه این امور یعنی امر قیمة و رجعت و ظهور جزو امور اعتقادیه است كه ما باید به آنها اعتقاد ورزیم و بر پیغمبر و ائمه اطهار (ص) بوده است كه آنها را به ما ابلاغ فرمایند اگر بنا باشد كه تمام آنچه در این بابها فرموده اند جزو متشابهات باشد كه ما را از آن بهره نیست كه پس ثمر گفتن آنها و تكلیف به اعتقاد نمودن به آنها چیست اگر محض صرف ایمان است كه به متشابه باید ایمان آورد چنانكه در اخبار فرموده اند ولو اینكه هیچ درجه بهره از معرفت آن نداشته باشیم كه پس همین طور بطور كلیت ایمان به رسول آوردن و گفتن اینكه قولی فی جمیع الاشیاء قول آل محمد علیهم السلام فیما اسروا و فیما اعلنوا و فیما بلغنی عنهم و فیما لم یبلغنی كفایت می كرد دیگر چه حاجت به این بود كه این همه متشابهات در این بابها بفرمایند كه البته در همه مطالب روی هم رفته بسا بیست هزار حدیث متجاوز از آل محمد علیهم السلام رسیده باشد این همه متشابهات را برای چه بیان می فرمایند اگر محض امتحان و افتتان است آن محكمی كه مؤمن ممتحن در این میانه همه را رد به آن می كند و متمسك به آن می شود چه چیز است اگر هم چنین محكمات در میانه آنها هست كه مطلوب ما ثابت است و اگر نیست كه پس خداوند اسباب هلاكت را فراهم كرده و راه نجات قرار نداده است و این ظلمی است بزرگ كه نسبت به خداوند داده شود و لیس الله بظلام للعبید انا هدیناه السبیل اما شاكرا و اما كفورا الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا پس آیا در میانه این همه متشابهات از صدر اسلام تاكنون سبیل نجات و عروة الوثقائی بوده است یا همه اش صرف متشابهات بوده و هم چنانكه او به زبانهای چرب و شیرین می خواهد كه دین را از دست مسلمانان بگیرد ما هم به فضل و رحمت و حول و قوه ی پروردگار آنها را ملتفت می كنیم كه با خبر باشید كه شیطان می خواهد اول هر چه شما در دست دارید از دین و آیین پیغمبر (ص) از دست شما بگیرد همین كه دست شما خالی شد آن وقت القاء شكوك و شبهات خود را بكند زیرا كه تا انسان در عقیده خود راسخ است شكوك و شبهات در او كمتر اثر می كند همین كه غافل از عقیده خود گشت آن وقت است كه از باب الغریق یتشبث بكل حشیش متمسك به شكوك و شبهات می شود و در حدیث شریف فرمودند كه آیا می گذرد بر تو وقتی كه در دل تو نه ایمان باشد و نه كفر راوی عرض كرد بلی فرمود آن وقت است كه اگر خداوند بخواهد دو مرتبه ایمان می دهد و اگر نه كفر خلاصه پس بپرهیزید از اینكه به این مزخرفات محكمات دین
خود را از دست بدهید و گول شیطان را بخورید پس در امور اعتقادیه كه بر من و تو واجب است اعتقاد به آنها البته محكماتی چند هست كه باید متمسك به آنها شد و متشابهات را به آنها رد نمود و اگر محض اشكال مسئله می گوئی كه چون مسائل مشكله همه آنچه در این بابها فرموده اند از متشابهات عرض می كنم مسائل توحید هزار مرتبه از این مسائل مشكلتر و معرفتش صعبتر است پس آنچه در توحید هم فرموده اند همه از متشابهات است امر نبوت و امامت و معاد ما نهم كه همه سبب مسائل ظهور و رجعت و قیمة متشابه شد پس بنای دین اسلام همه بر متشابهات است پس آن ركن وثیقی كه باید چنگ به آن زد چیست خلاصه و بعد از این نیز شاید از این قبیل بیانات بیاید و اگر منصف متدین نظر كند همین هم او را كافی است و اما آنچه گفته است كه تاویل متشابهات را نمی داند مگر خدا و راسخین در علم صحیح است ولی به من و تو چه كار است و چه سود برای تو است ثبت الأرش ثم انقص و انهم كه اخبار آل محمد (ص) صعب و مستصعب است و متحمل آن نیست مگر ملك مقرب یا نبی مرسل یا مؤمن ممتحن آن هم صحیح است بلكه بعضی از اخبار آل محمد (ص) هست كه این جماعت متحمل نیستند و مخصوص است بهر كس كه بخواهند یا مخصوص است بخود ایشان چنانكه در روایت فرموده اند ولی در این هم سودی برای تو نیست اول ثابت كن كه توئی مؤمن ممتحن آن وقت استدلال به حدیث كن و اما اینكه یوم تاویل بالأجماع یوم رجعت و ظهور است و مصادیق آیات ظاهر و مؤمن ممتحن بالاجماع از اصحاب قائم است خواسته به این عبارت غیرت اهل غرور را بجوش آورد و بطمع اسم ایمان تصدیق مزخرفات او را بكنند مثل اینكه بدبختان منصب می دهند و فساق و فجار را به القاب ملئكه كبار و ائمه اطهار صلوات الله علیهم ما اختلف اللیل و النهار قرین افتخار می كنند اعاذنا الله من كید الفجار و مكرهم الكبار باری اینجا هم باز نمی دانم كه یوم تاویل بالاجماع یوم رجعت و ظهور است ماخذ این اجماع كجاست و از قول كه می گوید این هم نیست مگر همانكه عرض كردم كه می خواهد توپی بزند كه ضعفا را از میدان بیرون كند ولی غافل از این است كه هر كس عنایت پروردگار درباره او هست به این حرفها از میدان بیرون نمی رود و هر كس كه اهل ضلالة است كشجرة خبیثة اجتثت من فوق الارض مالها من قرار از این سخنان بر خود می لرزد و بسا مائل می شود به این طرف یا بطرف دیگر بهر حال كه یوم تاویل یوم رجعت و ظهور است از جهتی صحیح است و از جهتی صحیح نیست و اول آنكه اختصاص به آن دوز ندارد و تاویل هر آیه یا حدیثی در وقتی بروز می كند ثانی آنكه این تاویل كه در این مقام گفته می شود آن تاویلی كه حضرات منظور دارند و هر كلمه را بر خلاف ظاهرش معنی می كنند مراد آن نیست فقط بلكه در بسیاری از مقامات همان معنی ظاهر را اراده می كنند راست است كه خداوند
فرموده « هل ینظرون الا تاویله یوم یاتی تاویله یقول الذی نسوه من قبل قد جائت رسل ربنا بالحق فهل لنا من شفعاء فیشفعوا لنا او نرد فنعمل غیر الذی كنا نعمل قد خسروا انفسهم و ضل عنهم ما كانوا یفترون » و سید هاشم تو بلی رحمه الله در برهان نقل می كند از علی بن ابراهیم كه گفته است قوله هل ینظرون الا تاویله یوم یاتی تاویله فهو من الایات التی تاویلها بعد تنزیلها قال قال ذلك فی یوم القائم (ع) و یقول یوم القیمة یقول الذین نسوه من قبل ای تركوه تا آخر قول او كه ماخوذ از حدیث شریف است پس راست است كه یوم تاویل در این آیه مباركه یا آیاتی كه پیش از این هست مثل فالیوم ننساهم كما نسوا القاء یومهم هذا و امثال آن یوم قیام قائم است و در اخبار دیگر هم شاهد این مطلب هست ولی باید از خود اخبار اهل بیت فهمید كه مراد از تاویل چه چیز است و آیا مطلق تاویل مخصوص آن روز است یا هر وقتی تاویل آیه یا حدیثی بروز می كند در بحار از تفسیر نعمانی نقل می كند از حضرت صادق (ع) از حضرت امیر (ع) كه فرمود آنچه حاصلش این است كه بعضی از كتاب خدا تاویلش در تنزیل آن است و بعضی از آن تاویلش پیش از تنزیل آن است و بعضی تاویلش با تنزیل است و بعضی تاویلش بعد از تنزیل است اما آنچه تاویلش در تنزیلش است پس آن هر آیه ی محكمه ای است كه نازل شده در تحریم امری از امور كه متعارف در میان عرب بوده مثل آیات محرمات نكاح و امثال آنها تا آنكه فرمود و اما آنچه تاویلش پیش از تنزیلش هست پس آن مثل اموری است كه در عصر پیغمبر حادث شد كه پیش از آن خداوند حكم مشروعی در آن باب نازل نفرموده بود و در نزد پیغمبر (ص) در آن باب چیزی نبود مثل امر یهود بنی قریظه تا اینكه فرمود و اما آنچه تاویلش بعد از تنزیل است پس اینها اموری است كه خبر داده است خداوند رسولش را (ص) به اینكه این امور واقع خواهد شد مثل آنچه خبر داد از جنگ جمل و صفین و خوارج و قتل عمار از این قبیل است و اخبار ساعة و رجعت و مثل آن قول خدای تعالی است هل ینظرون الا تاویله الایة و قول او یوم یاتی تاویله یقول الذین الایة و قول او و لقد كتبنا فی الزبور من بعد الذكر ان الارض یرثها عبادی الصالحون و آیات دیگر كه دال بر ظهور است مثل و نرید ان نمن علی الذین الایه و وعد الله الذین امنوا الایه بعد باز فرمود المر قلبت الروم از آیاتی است كه تاویلش بعد از تنزیل است و مثل آن است قول خداوند و قضینا الی بنی اسرائیل لتفسدن الایه و همه اینها تاویلشان بعد از تنزیل است تا آخر حال ملاحظه كن به انصاف در این حدیث شریف اولا ببین كه معنی تاویل را چه اراده فرموده اند شبهه نیست كه مرا در این مقامات كه در حدیث ذكر شده و هم در دو آیه كه شاهد آورده اند جمیع اینها مراد از تاویل معنی ظاهر است نه چیز دیگر اما


در آنچه تاویلش در تنزلیش هست مثل یاتیكه در تحریم و تحلیل چیزها وارد شده است كه شبهه نیست كه مراد از این تاویل همان معنی ظاهر است كه عامه مسلمین می گرفتند و عمل می نمودند و پیغمبر (ص) و ائمه اطهار (ص) آنها را بر آن اعمال تقریر فرمودند و اما آنچه هم كه تاویلش پیش از تنزیلش است از اموری كه واقع می شد و بعد آیه در آن باب نازل می شد آنها هم كه شبهه نیست كه مراد از تاویل سابق همان است كه با معنی ظاهر موافقت دارد نهایت مثلا از باب ستر و عفو اسم كسی را نبرده اند یا برده اند و بعد منافقین برداشته اند اینها منافات با اینكه مراد همان معنی ظاهر باشد ندارد و تاویلی كه حضرات می خواهند اثبات كنند این مقصودشان نیست هم چنین آنچه تاویلش بعد از تنزیل واقع شده آنها هم به همین نهجست كانه حاصل مطلب از تاویل بعد از تنزیل این است كه خبر بدهند به امری كه هنوز واقع نشده بعد در وقت واقع شدن بعینه همانطور واقع شود مثلا روم بعد از چند سال مغلوب شد قاسطین و مارقین و ناكثین بعد از چند سال پیدا شدند همچنین ظهور امام و رجعت اموات ماحضین واقع خواهد شد بدون شبهه دیگر حالا آیه مثلا در ظهور امام باشد دیگری غیر از امام بیاید دعوی امامة بكند قطعا مراد این نیست چنانكه صریح فرمایش ایشان است كه در اینجا و در سایر اخبار فرموده اند كه مثلا غائب منتظر امام پسر امام است یا پسر امام حسن عسكری است یا چهارمی از فرزندان امام رضا (ع) است یا دوازدهمی از ائمه است كه یازدهمی از فرزندان علی بن ابیطالب باشد و هكذا پس راست است كه آن روز روز یوم تاویل است ولی مراد این است كه آن روز روزی است كه امامی كه خبر از ظهورش دادیم ظاهر می شود نه اینكه مراد تاویل اصطلاحی باشد كه لفظ از معنی ظاهرش بیاندازند و در عوض معنی بكنند و همچنین باز از این حدیث شریف ظاهر شد كه یوم تاویل اختصاص به آن روز ندارد بلكه روز مغلوب شدن رومهم یوم تاویل بود وقت خروج ناكثین و مارقین و قاسطین هم یوم تاویل بود به جهت اینكه بعضی از وقایع كه از پیش خبر داده بودند در آن ایام ظاهر شد و در بحار نقل است از پیغمبر (ص) كه روزی به اصحاب فرمودند كه بعضی از شما قتال می كند بر تاویل قرآن هم چنانكه من بر تنزیل آن قتال كردم ابوبكر عرض كرد كه من یا رسول الله فرمود نه عمر عرض كرد كه من فرمود نه بعد فرمود بلكه آن خاصف النعل است و اشاره به علی (ع) فرمود باری و تاویل بعضی هم یوم ظهور قائم عجل الله فرجه و یوم رجعت آباء طاهرینش بروز می كند بلكه از باب اینكه در قرآن خبر ماكان و ما یكون همه هست چنانكه فرمود فیه تبیان كل شی ء پس هر آن یوم تاویلی است نهایت آنچه پیش بوده تاویل قبل التنزیل است و آنچه بعد آمده تاویل بعد التنزیل است نهایت بعضی از تنزیل ها واضح تر است
و ما هم ملتفت می شویم كه مطابق با تاویلش هست و بعضی پنهان است در هر صورت كه هست در كتاب به ادله كه حال در صدد نیستیم و باز از این حدیث شریف ظاهر می شود كه محكمات نیز در این آیات كه تاویل آنها بعد از تنزیل است و همچنین در اخباری كه تاویل آنها بعد از صدور از معصوم است هست چنانكه در همین آیات كه امام (ع) مثل زده است هست پس بطور اطلاق گفتن كه همه ی اخبار آینده از متشابهات است صحیح نیست خلاصه اگر در این حدیث شریف به عبرت نظری كنی تلبیسات حضرات برای تو ظاهر می شود و ما به جهت اختصار خلاصه ترجمه آن نوشتیم اگر خواهی به بحار رجوع كن و اما آنچه در تبری خود و امثال خود از فسق و فجور می نویسد در حقیقت محتاج به جواب نیست ولی از باب اینكه همچنین گمان نكنند عوام كه ما از این حرف از میدان بیرون رفته ایم كه جوابی نگفته ایم می گوئیم مراد تو از این تقوی و تقدس و زهد و عقاید صحیحه كه به خود نسبت داده چیست مقصود این است كه تو در عقاید و اعمال و افعال مثل علما و صلحای مسلمین هستی و در توحید و نبوت و امامت همانطور كه علمای مسلمین و مؤمنین می گویند و فضایل آل محمد علیهم السلام را قرار دارند و عمل به شریعت مقدسه پیغمبر (ص) می كنند همانطوری بعینه و نزاع فقط در این است كه تو می گوئی امام غائب منتظر با آثار و علامات ماثوره ظاهر شده است و آنها اعتقاد ندارند كه همچنین چیزی نیست و خود تو هم می دانی كه دروغ می گوئی از همه ظاهرتر و بین تر ملاحظه كن ببین چه همه فضائل پیغمبر (ص) و ائمه اطهار را از قبیل معجزات و علوم و غیر آنها شما منكر شده اید محض اینكه بتوانید ادعای امامت برای هر جاهل عاجز بكنید و حال اینكه اعتقاد ما این است كه منكر فضایل آل محمد علیهم السلام كافر است و در حدیث فرمودند والانكار لفضائلهم هو الكفر و همچنین در اعمال شرعیه خودتان می دانید و تصریح هم می كنید كه احكام شرع را به كلی منسوخ كرده اید و به خیال خودتان شرع جدید آورده اید پس البته تقوی و تقدس شما بر رسم معمول میان مسلمین كه نیست خیلی كار بكنید بیاسائی كه خود گذارده اید عمل كنید و آن طور هم نیست و بر فرض هم كه باشد این سبب اعتماد و اطمینان مسلمین نسبت به شما نیست چه بسیار كه مذاهب باطله داشته اند و در آن راه كه می رفته اند سعیها و مجاهده ها نموده اند و نه ثمری به خود آنها بخشیده و نه سبب اطمینان اهل حق به آنها شده است پس عبث خود را زحمت دادی و قلم و كاغذ را صرف كردی اگر مقصود اضلال بی دینهای عالم است كه آنها با فسق و فجور خوشتر دارند همان را اظهار بكن اتباعت بیشتر می شوند و اگر مقصود اضلال متدینین است و به این اظهار زهد و تقدس دلربائی برای
آنها می كنی كه آنها این قسم زهد و تقدس را نمی پسندند چنانكه دانستی بعد از این انشاء الله در اثنای كتاب ظاهرتر خواهد شد كه همه این حرفها یاوه است و حاجت به تفصیل زیاده بر این در مقام نیست و اما آنچه گفته كه این جماعت از فساد احتراز دارند و از اصول دیانت ایشان است كه ان تقتلوا خیر من ان تقتلوا تا آخر مزخرفاتی كه گفته خدا رحم كرده كه هنوز زمان بسیاری از ابتدای خروج این مرد نگذشته و هنوز بسا جماعت بسیاری باشند كه آن زمان را یاد می دهند كه چه فتنه ها كه سر پا نكرد و چه خونها كه نریخت و در صدد قتل چه همه ی خلق از سلطان و علما كه بر نیامد حتی در عریضه كه به مولای بزرگوار من اعلی الله مقامه به خط خود نوشته بود مخصوص عرض كرده بود كه قشون بردار و به فارس بیا و اسم مرا امر كن كه در اذان قرین اسم پیغمبر (ص) و ائمه اطهار ذكر كنند و كاغذ را به توسط ملا محمد علی مازندرانی فرستاده بود و در همان كاغذ بیست غلط در عباراتش نوشته بود و مولای بزرگوار من با ادله و براهین نیره او را جواب فرمود و مخذولا و منكوبا روانه فرمود بلی امروز كه الحمدلله خداوند دین اسلام را نصرت فرموده و رؤسای آنها را در عكا محصور فرموده و دستشان كوتاه شده است این حرفها را می زنند و به اصطلاح مستوری از بیچادری است آن روز كه در ایران بودند همه كس دیدند كه چه مردمان شریر مفسدی بودند و الان دست از شرارت خود بر نمی دارند همه این جانها را می كنند كه باز بلكه جماعتی كرد آنها جمع شوند و فتنه و آشوبی سرپا كنند و اگر راست هم بگویند همین دلیل بطلان ایشان است زیرا كه صاحب الامر (ص) به ضرب شمشیر زمین را پر از عدل و داد باید بكنند و این جوره قتلها كه آنها به تاویل می گویند همه وقت بوده و اختصاص به این زمان ندارد چنانكه بعد بیان خواهد شد.